رفتی، اما نه با سکوت یک غروب، بلکه با شکوه یک طلوع
سردار سلامی...
تو رفتی با پیشانی بلند، در حالی که پرچم ایران و اسلام را بالاتر از همیشه نگه داشتی. رفتی نه از سر اجبار، که از سر انتخاب؛ و چه انتخابی بالاتر از شهادت برای مردی از تبار ایمان و غیرت؟
ای مرد میدانهای سخت، ای نگاهت سرشار از آرامش و تصمیم...
سالها در کنار ما بودی، بیادعا، استوار، و خستگیناپذیر. و حالا در میان ستارگان نشستهای، بر بلندای تاریخ این ملت.
دشمنان پنداشتند با خاموشکردن صدای تو، نور راه را خواهند گرفت. اما ما خوب میدانیم که راه شهید، با خون روشنتر میشود.
سردار!
تو رفتی، ولی ما ماندیم؛ با چشمانی روشن، دلهایی مصمم، و دستانی که پرچم تو را زمین نخواهند گذاشت.
و چه وداعی باشکوهتر از آنکه یک ملت با سرباز صادق خود بگوید:
«خداحافظ سردار... تا دیدار، در صبح روشن فتح»
برچسب ها :